دیروز با مریم رفتیم بیرون کلی پیاده رفتیم
وقتی باهمیم mp4 رو روشن میکنم و یه گوشی هندزفری تو گوش منه و اون یکی تو گوش مریم.
از اون قسمتش که همه چپ چپ نگاه میکنن بیشتر خوشم میاد
خوب وقتی دو نفر دارن با هم قدم میزنن نمیشه که هرکودوم ساز خودشونو بزنن، باید هردوتاییمون یه آهنگو گوش بدیم ولی نمیدونم چرا انقدر برای مردم عجیبه!
یه پسره که سه ساعت تو نخ این هندزفریه بود و هی می گفت : دونفر یه هندزفری استفاده میکنن!
بنده خدا تا چند ساعت تو شوک بود و پیش خودش فکر میکرد چه کشف بزرگی انجام داده
خیلی دلم براش سوخت. خدا نصیب نکنه.
مغازه ها هیچی نداشتند که خوشمون بیاد اگه هم خوشمون میومد جیبمون خوشش نمیومد.
چندروز دیگه تولد خواهرمه و موندم چی براش بخرم که هم اون خوشش بیاد و هم خدا راضی باشه (جیبم....)
نمیدونم چرا همیشه وقتی نزدیک تولد یکی میشه این جیب ما سر ناسازگاری میذاره.(جمله بندیم درست بود؟)
تو این وبلاگم که پرنده پر نمیزنه حداقل 4 نفر نظر بدن که چی بخرم براش.
من نظرم را حضورا رسوندم خدمتتون مریم خانم.
سلام
واقعا انتظار دارین نظر بدیم
درحالی که سلیقه که هیچ حتی از سن خواهرتون هم خبر نداریم؟!
ببخشید راست میگید
34 ساله میشه، متاهل
اما دیگه فهمیدم چی براش بگیرم، خودش یه لباس دیده دوست داشته براش میخرم.