خانه عناوین مطالب تماس با من

روزمره گی های یک برنامه نویس

روزمره گی های یک برنامه نویس

پیوندها

  • بی بی عکس : بهترین مجموعه عکس با کیفیت بالا
  • دختر ایرونی
  • لهجه تهرانی
  • قلمرو من

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • نباید بخشید!
  • دلتنگی
  • وقتی باید باشی بمون
  • خستگی
  • هیچ کس جنبه ی صداقتو نداره
  • دوست...
  • آدما !
  • احساسات !!! وجود داره؟
  • سالی که گذشت
  • آرزو
  • کوچ باید کرد...
  • پروژه
  • حکمت
  • کلمات تخصصی
  • سرعت داغون اینترنت

نویسندگان

  • مریم 25

بایگانی

  • مهر 1392 3
  • تیر 1392 5
  • دی 1391 1
  • اردیبهشت 1391 1
  • بهمن 1390 2
  • دی 1390 13

آمار : 11543 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • نباید بخشید! یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1392 23:09
    نباید بخشید! کسی را که بارها او را بخشیده ای و نفهمید تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد گاهی نباید صبر کرد، باید رها کرد و رفت... تا بدانند که اگر ماندی رفتن را هم بلد بودی ...!!!
  • دلتنگی پنج‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1392 22:42
    نمیدونم چرا دلتنگم، این با عقل جور در نمیاد !
  • وقتی باید باشی بمون چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1392 00:05
    وقتی باید باشی بمون، اگه رفتی دیگه جایی نداری باران بیاید یا نیاید من باشم یا نباشم خاطرت باشد یا نباشد دیگر تنهاییم را با تو هرگز قسمت نمی کنم حتی نا خوشی هایم را...
  • خستگی جمعه 28 تیر‌ماه سال 1392 02:41
    چشمامو از خستگی و درد بزور باز نگه داشتم .سرم از درد داره منفجر میشه. خوابم میاد اما دلم نمیخواد بخوابم. میخوام خودمو زجر بدم ، دلــــــــــــــم میخواد ! کیف میکنم که یه آدم بیمصرفو زجر میدم. صبح تا شب برم سرکار جون بکنم که چی بشه؟ به کجا میرسم؟ داشتم حساب میکردم با این اوضاع اقتصادی ده سال دیگه همین موقع (وقتی 34...
  • هیچ کس جنبه ی صداقتو نداره جمعه 28 تیر‌ماه سال 1392 01:23
    "هیچ کس جنبه ی صداقتو نداره" ، هرکی برعکسشو گفت بدون دروغ میگه ! آدما دوست دارن بهشون همیشه دروغ بگی ، تاوقتی که دروغ بگی (یا حتی فقط کافیه راستشو نگی) ،همه دوسِت دارن و از نظرشون تو بهترینی ! اما وقتی باهاشون روراست میشی ازین رو به اون رو میشن. درسته نمیتونم دروغگو باشم اما میتونم راستگو هم نباشم. فکر کنم...
  • دوست... پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 01:30
    یکی از دوستام بهم گفت تو وقتی میخوای کسیو فراموش کنی توی ذهنت ازش بدترین آدم دنیا رو میسازی تا فراموشیش واست آسون بشه ! من تاحالا فکر میکردم که وقتی میخوام کسیو فراموش کنم خودبخود متوجه بدیاش میشم ، واقعا سعی نمیکردم ازش آدم بدی بسازم ! من درست میگم یا اون ؟ انقد بیخیال همه شدم که همه اتفاقات مربوط به آدما از ذهنم پاک...
  • آدما ! چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1392 01:15
    یه چیزیو کشف کردم : آدما اصلا آدم نیستن !
  • احساسات !!! وجود داره؟ چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1392 01:03
    از خودم بدم میاد. حتی اینجا هم نمیتونم راحت حرفمو بزنم. انقد از خودم ناراحتم و عصبانیم که همیشه بهترین دوستامو با حرفام ناراحت میکنم. هروقت فکر میکنم کاری که دارم میکنم درسته ، همیشه یه نفر پیدا میشه که ثابت میکنه باز اشتباه کردم و نباید هیچ وقتِ هیچ وقت بخودم اجازه بدم دوباره احساسی تصمیم بگیرم. همیشه بخاطر اینکه...
  • سالی که گذشت شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 22:47
    بعد از حدود یکسال ... ازون شرکت کذایی اومدم بیرون و کابوس هام تموم شد، الان توی یه شرکت دیگه کار میکنم و محیطشو خیلی دوست دارم بچه های خوبی هستن اما دلم واسه مریم و فاطمه و سمانه تنگ شده یادش بخیر بعضی وقتا واسه استراحت میرفتیم توی اتاق جلسات و نسکافه میخوردیم و تغذیه هامونو که مامانامون گذاشته بودن با هم تقسیم...
  • آرزو شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 14:52
    خیلی وقته حرفی برای نوشتن ندارم، اصلا حوصله هیچ کاریو ندارم. انقدر آرزو دارم که نمیدونم از کودوم باید شروع کنم، همیشه هم فکر میکنم چون زیادن و وقت نمیشه به همشون برسم باید بیخیال بشم. کاش یه جایی بود مثلا یه موسسه ای چیزی ، لیست آرزوهاتو میدادی بهش و برات آماده میکرد :دی نتیجه اینهمه آرزو میشه بیخیالی الانم بیخیال...
  • کوچ باید کرد... سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 15:50
    تو فکر یه کار دیگه هستم. حسابی ازین شرکت زده شدم و روزا به زور از خواب بیدار میشم و عصرها هم لحظه شماری میکنم که برم خونه. 90 درصدش بخاطر مثلا همکاران محترم هست و 5 درصدش بخاطر کسل کننده بودن کار و 5 درصد بقیش به خاطر تنوع طلبی خودمه. فکر میکنم اون 5 درصدش که مربوط به خودمه بازم به کسل کننده بودن محیط ربط داره چون اگه...
  • پروژه پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 12:15
    برای درس هوش مصنوعی نشستم الگوریتم n وزیر رو با php پیاده سازی کردم و کلی ذوق کردم که خودش نتیجه رو چاپ میکنه و جواب میده ، بعد رفتم به استاد نشون دادم ، اصلا ذوق نکرد تقصیر منه که نرفتم یه آماده از اینترنت بگیرم که جواب نده و راحت باشم. حیف اینهمه وقت و ذوق که برای این برنامه گذاشتم و آخرشم اینجوری. مطمئنم استاد فرقی...
  • حکمت دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 11:40
    میگن بعضی کارا حکمت دارنا اینه ... یکشنبه امتحان داشتم ، توی پروفایلم زده بود امتحان ساعت 8:30 یکم درس خوندم ولی وقت نکردم تقلب بنویسم و پیش خودم گفتم من که استفاده نمیکنم. چند دقیقه مونده بود برسم دانشگاه گفتم بذار کارت ورود به جلسه رو ببینم ، کودوم کلاس امتحانه ، کارتو که نگاه کردم دیدم امتحان ساعت 13:30 خودتون حدس...
  • کلمات تخصصی پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 10:26
    کلمات تخصصی یا به قول من کلمه های قلمبه سلمبه. چند وقته تو کف آدمایی هستم که یه عالمه کلمه قلمبه سلمبه حفظ کردن و احساس غرور میکنن و هر دفعه یکی از کلمه ها رو میپرونن. باورتون نمیشه، من خیلی از کلمات تخصصی رشته و شغل خودمو بلد نیستم، شاید به اسم تخصصی بلد نباشم ولی نحوه پیاده سازیشونو بلدم اما بعضی از مشتریامون یه...
  • سرعت داغون اینترنت دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 15:56
    هر تغییری که توی طرح میدم، شاید حتی 1 ثانیه طول بکشه اما تا صفحه رفرش بشه وببینم همونی شده که میخوام یا نه ، یه ربع طول میکشه. فکر کنم دوباره یکی پاشو گذاشته رو سیم. جالب تر اینکه گوگل رو نمیتونم باز کنم و باید وی پی کانکت کنم تا باز بشه نیس ما این روزا خیلییییی مشتاق کاریم، این کمبود امکانات هم مزید بر علت میشن. یه...
  • جی کوئری دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 15:22
    من موندم این جی کوئری چرا مثه بچه آدم نمیگه دردش چیه؟ وقتی یه نقطه اضافه تر مینویسی کلهم جی کوئری ها از کار میوفتن . امروز کم مونده بود اشکم در بیاد ،روی یه سایت دارم کار میکنم همه جای صفحه قراره وول بخوره. بابا بازدید کننده خل میشه این صفحه رو ببینه، من و جی کوئری خان هم که با هم کنار نمیایم یه بار که یعنی اومدم...
  • دوست داشتن... دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 10:39
    لامارتین شاعر فرانسوی میگوید: تو را دوست دارم بدون انکه علتش را بدانم ، محبتی که علت داشته باشد یا " احترام " است یا " ریا" .
  • به سلامتی مامانم شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 15:58
    تو ف*ی*س ب*و*ک یکی نوشته بود : به سلامتی همه مامانا که وقتی صداشون میکنی میگن : جانم و هروقت صدامون میکنن میگیم چیه... منم مینویسم : به سلامتی مامانم که هر وقت صداش میکنم میگه : چیه ؟ و هروقت صدام میکنه میگم : جونم قربونت برم..... پ.ن : حالا همیشه هم اینو نمیگم ، اگه خسته نباشم و باهاش قهر نباشم اینو میگم ولی خداییش...
  • چایی داااااااغ شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 14:22
    بعد از ناهار کار نمیکنیم که، فقط منتظریم یه چایی قند پهلو بیارن که خماری رو از سرمون بپرونه. تا غذا میخورم انقد خوابم میگیره که چشمامو به زور باز نگه میدارم . حدودای 1 و 2 ناهار میخوریم و یه ساعتی طول میکشه چایی بیارن. مسئول خدمات ما هم خدا خیرش بده یه دفه 3 چایی میاره یه دفه 3:30 یه دفه اصلا نمیاره... چندوقت پیشا...
  • امتحان شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 11:40
    امروز دانشگاه بودم،رفتم امتحان بدم، امتحان کنترل پروژه. به اندازه ای که خونده بودم بد نبود. دیشب به جای درس خوندن نشسته بودم فیلم "خاطرات یک خون آشام " رو میدیدم. تا ساعت 1 بیدار بودم بعدم که هرچی چشمامو میبستم یاد قیافه ترسناکشون میوفتادم. بالاخره با هزار بدبختی خوابم برد. ساعت 4 بیدار شدم چند صفحه ی باقی...
  • دیروز! پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 12:14
    دیروز با مریم رفتیم بیرون کلی پیاده رفتیم وقتی باهمیم mp4 رو روشن میکنم و یه گوشی هندزفری تو گوش منه و اون یکی تو گوش مریم. از اون قسمتش که همه چپ چپ نگاه میکنن بیشتر خوشم میاد خوب وقتی دو نفر دارن با هم قدم میزنن نمیشه که هرکودوم ساز خودشونو بزنن، باید هردوتاییمون یه آهنگو گوش بدیم ولی نمیدونم چرا انقدر برای مردم...
  • آخرین دقیقه های امروز چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 16:26
    آخرین دقیقه های ساعت کاری دیگه به زور سرمو رو گردنم نگه میدارم ، از بس لوچ میشم تو مانیتور و هی کج و کوله میشم ، چشم درد و گردن درد میگیرم. وای خدا کی 4:30 میشه بریم با اون یکی مریم بیرون یکم مغازه ها رو نگاه کنیم. به مریم گفتم اگه دختر خوبی باشه بازم میبرمش مغازه ها رو نگاه کنه دیگه الان وقتش شده به قولم عمل کنم...
  • ناهار چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 12:15
    دیگه موقع ناهاره و مخم اصلا نمیکشه دارم لحظه شماری میکنم زنگ بزنن بگن وقت ناهار. آخه اینجا یه روز در میون اول خانوما میرن ناهار بعد آقایون، امروزم روز ماست! خوب خیلی از مخم کار کشیدم و گشنم شده خوووب حالا غذا چی هست ؟ بعد از ناهار بهتون میگم _________________________________________________________________ ناهار شنیسل...
  • شبکه های اجتماعی چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 12:10
    داشتم به این فکر میکردم چرا با اینکه اکثر سایتهای شبکه های اجتماعی ف ی ... ت ر شدند، بازم آیکن این سایتها جزء لاینفک دیزاین اصلی سایتهاست! من که به شخصه تاحالا هیچ سایتی رو توی این شبکه ها share نکردم . یعنی کسی هم پیدا میشه انقدر بیکار باشه که سایتارو share کنه؟؟؟ اگه ف ی...ت ر نبودند شااااید اما کی حالشو داره دوساعت...
  • مشتری مداری ... چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 09:31
    چندروز پیش یکی از مشتری ها زنگ زد شرکت و با توپ پر باهام صحبت کرد که چرا این قسمت از سایت .... منم خیلی خونسرد جوابشو دادم یه جورایی بهش برخورد اما دفه بعد که زنگ زد تو هر کلمش هزارتا ببخشید و معذرت میخوام بود! یکی دو روز بعد اومد شرکت و به مدیر بخش گفته بود که میخواد منو ببینه خلاصه منم رفتم سلام و احوال پرسی کردم ،...